کد مطلب:173163 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144

نسب آل مروان
مروان فرزند حكم بن ابی العاص است؛ همان شخصی كه در مدینه، حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم را آن قدر آزار و اذیت كرد كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم، او و فرزندش مروان را تبعید كرد. [1] .

دودمان مروان بن حكم از تیره ی بنی امیه بودند، و از سال 64 هجری روی كار آمدند.

مروان بن حكم همان كسی است كه بعد از مرگ معاویه، وقتی كه یزید بر مسند خلافت نشست، ولید حاكم مدینه را مأمور كرد تا از امام حسین علیه السلام برای خلافت یزید بیعت بگیرد و دستور داد كه اگر امام نپذیرفت، در همان مجلس او را گردن بزند و سرش را برای یزید بفرستد.

خانواده مروان یعنی مروان و حكم در زمان حیات پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به طائف تبعید شدند و تا آخر عمر آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم در همان جا تبعید بودند و به همین خاطر به «طرید» (یعنی طرد و دور شده) معروف شدند.

در زمان خلیفه ی اول و دوم، عمثان كه با آن ها خویشاوندی داشت، كوشید تا آن ها را به مدینه بازگرداند، اما موفق نشد. در زمان خلافت عثمان، مروان، پدرش حكم و سایر خویشاوندانش به مدینه آمدند و به غارت بیت المال مسلمین و چپاول حقوق مظلومین پرداختند. [2] .

آغاز سلطه ی خاندن آل مروان، یا به خلافت رسیدن مروان بود. مروان از معاندین اسلام و از خشن ترین دشمنان امام حسین علیه السلام و اهل بیت بود.

پس از او عبدالملك مروان، ولید بن عبدالملك، سلیمان بن عبدالملك، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملك، هشام بن عبدالملك، ولید بن یزید، یزید بن ولید، مروان بن محمد، جمعا حدود هفتاد سال حكمرانی كردند و شیعیان در زمان حكومت آنان، در سخت ترین شرایط به سر بردند.

در این جا به مواردی از پلیدی آنان اشاره می كنیم:


[1] بعد از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نيز، ابوبكر و عمر به او و فرزندانش اجازه ندادند وارد مدينه شوند.

[2] و سرانجام آن اعمال ننگين اين كه وقتي عثمان كشته شد، جنازه اش را به مزبله انداختند و سه روز در آن جا ماند و شبانه چند نفر مانند مروان، جنازه او را حمل كردند كه دفن نمايند. قومي از بني مازن فرياد زدند كه اگر او را در مقبره دفن كنيد، فردا به مردم خبر مي دهيم، لذا جنازه را از آن جا برداشتند و «بحش كوكب» بردند. (يا وحش، به فتح يا ضم اول و تشديد ثاني) به معناي بستان و كوكب نام مردي از انصار بود.

(ر.ك: استيعاب، طبري؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد؛ هامش تلخيص الشافي، ج 4، ص 126 ط نجف؛ مسارالشيعه، شيخ مفيد رحمه الله، ص 40، ط مصر).